سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوسجونانه

دختری دلش شکست
رفت و هر چه پنجره
رو به نور بود
بست

***
رفت و هر چه داشت
یعنی آن دل شکسته را
توی کیسه زباله ریخت
پشت در گذاشت

***
صبح روز بعد
رفتگر
لای خاکروبه ها
یک دل شکسته دید
ناگهان توی سینه اش پرنده ای تپید
چیزی از کنار چشم های خسته اش
قطره قطره بی صدا چکید

***
رفتگر برای کفتر دلش
آب و دانه برد
رفت و تکه های آن دل شکسته را به خانه برد

***
سال هاست
توی این محله با طلوع آفتاب
پشت هر دری
یک گل شقایق است
چون که مرد رفتگر
سال هاست
عاشق است...

 

بیست و یکمین سال عمرتو برات پر از شادی ،مسخره بازی ،بی خیالی از غصه ها و روز مره گی ها ،خیال خدا و خوبی ها آرزو میکنم...Flower

دلتو دست خدا بسپار...اون موقع حتی اگه بشکنه بلده چه جوری بچسبونتش...

خیلی خیلی دوستت دارم02000000 و از این که اینجا تولدتو تبریک گفتم بی نهایت خوشحالم...

ضمنا کادوتم پیشم محفوظه...انشالله وقتی کیک تولد خوردیم......


نوشته شده در جمعه 90/1/12ساعت 2:29 صبح توسط ریحان و سعیده صلواتی برفست ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت