وبلاگ :
دوسجونانه
يادداشت :
ادامه ي داستان....
نظرات :
13
خصوصي ،
53
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ترنم بهاري
ميگم ريحون اين داستان چقده برام آشناست؟!!!!!!
اي کلک هممون رو سر کار گذاشتي ها ؟
پاسخ
ترنم جان يعني جدا فكر كردي من در اون لحظه حاج اقا شدم؟ ...اين يه داستاني بود خوندمش بعد چون مربوط به ماه رمضان هم بود...و هم به دل خودم نشست گذاشتم...تا دوستانم هم بخونن...